حاجی ، حاجی ؛ سیٌد:
حاجی جان ! اروند طوفانی شده ، طناب رابط پاره شده ؛ بچٌه ها را آب برد.
......
سیٌد ، سیٌد ؛ حاجی:
سیٌد جان ! آسمان دلها هم اینجا بد جوری ابری شده ، حال و هوای دل بچٌه ها هم طوفانی
شده و اصلاً تعریف نداره . سیم ارتباطی خیلی ها قطع شده ؛ امواج خروشان دنیا طلبی ،
خیلی ها رو با خودش برده
.........
حاجی ، حاجی ؛ سیٌد:
حاجی جان ! چند تا از غواص ها هنوز به اون ور اروند نرسیده ، قناسه زنهای عراقی ، خال
! ابرو برایشان گذاشتند
.........
سیٌد ، سیٌد ؛ حاجی:
سیٌد جان ! اینجا زیر آبزنها زیادند ، همونها که جبهه نرفتند و حزب اللهی
شدند ! بیچاره ها هنوز فرق توپ فوتبال و با توپ مستقیم تانک نمی دانند ولی تا
... دلت بخواهد
.......
حاجی ، حاجی ؛ سیٌد:
حاجی جان ! بچٌه ها درگیر شدند ، به توپخانه خودی بگو نقل و نبات هایش را رو سرِ بچٌه
های خودی نریزد
......
سیٌد ، سیٌد ؛ حاجی:
سیٌد جان ! بعضی از بچٌه ها بد جوری در گیر دنیا شدند ، توپخانه خودی هم که معلوم نیست
دست نفوذی هاست یا عناصر بدلی ! که به جای حمایت ، داره اونها را بیشتر دنیایی میکنه
......
حاجی ، حاجی ؛ سیٌد:
حاجی جان ! سه واحد جیش الشعبی وارد کارزار شده ، صدای هل هله صدامشان را می
شنوی ؟ دارند جلو میآند و به مجروحا تیر خلاص می زنند.
..........
سیٌد ، سیٌد ؛ حاجی:
سیٌد جان ! آقا زاده های بندة زر و زور دنیا هم وارد کارزار دنیا طلبی شدند ! هر
کدام از بچٌه ها که در مقابلشان مقاومت کند ، یا خانه نشین است ، یا...
.......
حاجی ، حاجی ؛ سیٌد:
حاجی جان ! بچه ها از شدت گلوله باران عراقی ها زمینگیر شده ، و نمی تونند از زمین کنده
بشند!
........
سیٌد ، سیٌد ؛ حاجی:
سیٌد جان ! مانتوها و روسری های کوتاه ، لباسهای چسبان هم در اینجا خیلی ها را زمینگیر
کرده ، که حتی نمی توانند از خانه خارج شوند!
.......
حاجی ، حاجی ؛ سیٌد:
حاجی جان ! وجب به وجب فاو را دارند با گلوله تو پ و خمپاره می کوبند ، اینها کم بود
هواپیما و هلی کوپتر ها هم اضافه شدند ، بدجوری داره ازمون تلفات می گیره.
.........
سیٌد ، سیٌد ؛ حاجی:
سیٌد جان ! دنیا طلبی و رفاه زدگی کم بود ، انواع و اقسام مفاسد اخلاقی هم به آن اضافه شده
شمار تلفات از دستم خارج شده!
.......
حاجی ، حاجی ؛ سیٌد:
بوی سیر میآد …گلوم داره می سوزه...
..........
سیٌد ، سیٌد ؛ حاجی:
سوزونه بوی تعفن بعضی ها در اومده ! اینجا هم نگاه های هرزه ، چشم ها را می
سیٌد جان ! بی خود نبود که می گفتی آدم شو تا لایق دیدار شوی ؛ موندن بعد از این میهمانی
عذاب است ، عذاب
.......
حاجی ، حاجی ؛ سید:
حاجی جان دیگه گلوم نمی سوزه ، نفسم دیگه تنگ نیست.چه بوی خوشی میآد...
.........
سیٌد ، سیٌد ؛ حاجی:
سیٌد جان ! اینجا هم هنوز می شود بوی خوش استنشاق کرد . اینجا هم هنوز می
توان عاشق شد و عاشق ماند و لایق دیدار شد . هنوز پرچم در دست علی در
اهتزازه ، هنوز هم می شود سبک بال شد ؛ فقط گلوله ها عوض شده ، فقط آدم
شدن مشکل شده ؛ فقط...
.......
حاجی ، حاجی ؛ سیٌد:
عجب بوی خوشی میآد . حاجی جان ! نام رمز عملیات را که یادت هست؟! عجب
بوی خوشی میآد…السلام علیک یا زهرا(س)
........
سیٌد ، سیٌد ؛ حاجی:
............................
........................
...................
(abolfazl2321.persianblog.com)